مرگ افــــــــــــــــرین
«اریك» ده سال در شیفت شب آلكاتراز كار كرد. از نظر او بدترین قسمت كار، رفتن به اتاق اعدام با صندلی الكتریكی بود. یك شب او روی صندلی شوك نشست و عكس یادگاری گرفت تا به دوستانش نشان دهد. وقتی فیلم را ظاهر كرد در عكس تصویر صورتی را دید كه از پشت صندلی خیره به او نگاه میكند. او هنوز هم نمیداند آن صورت چه بود. اریك میگوید گاهی اوقات واقعا احساس وحشت میكردم. نگهبانهای دیگر داستانهایی درباره اتفاقات آن جا تعریف میكردند ولی من سعی میكردم توجهی به حرف آنها نكنم اما گاهی اوقات احساس ترس اجتنابناپذیر بود.
نظرات شما عزیزان:
«مری مك كلر» دوازده سال است كه در این جزیره كار میكند. او از انزوای آن جا لذت میبرد و میگوید «اینجا یك محل فانتزی استاندارد برای من است.» با این حال او هم اتفاقات عجیبی را تجربه كرده است. وی میگوید«بارها برایم اتفاق افتاده كه احساس میكردم كسی مرا نیشگون میگیرد. من توضیحی برای آنها ندارم به همین خاطر هیچوقت در موردشان با كسی حرف نزدم.»