مرگ افــــــــــــــــرین

بیا ای مرگ جانم بر لب آمد

 
بیا در کلبه ام شوری برانگیز


بیا شمعی به بالینم بیفروز


بیا شعری به تابوتم بیاویز

 

کشته شده در شنبه 4 آبان 1392برچسب:,ساعت 13:45 به دست مرگبار ㋡مـرگ افـریـن㋡|
######مــــــــــــــــــــــــــــــــرگ افرینــــــــــــــــــــــــــ######

رس از مرگ، چرا؟
از چيزهايي كه همه مردم را نگران كرده و از آن ترس و وحشت و دلهره دارند، مرگ است. هيچ¬كس در وقوع مرگ شك و ترديدي ندارد؛ اما چرا از آن مي¬ترسيم. اين ترس چند عامل دارد:
1. ناآگاهي از حقيقت مرگ؛ آنان كه از روي ناآگاهي مرگ را نسيت شدن و نابودي مي¬دانند، از تصور مرگ به وحشت مي¬افتند. نقل شده امام هادي عليه السلام نزد يكي از يارانش _ كه مريض بود _ رفت و او را ديد كه از ترس مرگ به شدت گريه مي¬كند. حضرت فرمود: چون مرگ را نمي¬شناسي از آن مي¬ترسي. قرآن كريم از قول منكران معاد مي¬گويد: «اِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَنَحْيا وَما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ؛ جز اين زندگاني دنيايي ما، چيزي بعد از آن نيست، پس از مردن ديگر برانگيخته نخواهيم شد.» بديهي است كسي كه مرگ را نابودي مي¬داند از تصور آن دچار ترس و دهشت مي¬شود.
2. دل¬بستگي به دنيا؛ كساني كه در زندگي دنيا غوطه¬ورند و به آن دل¬بسته¬اند، جداشدن از دنيا برايشان سخت و دشوار است. آموزه¬هاي ديني تأكيد فراوان دارند كه به دنيا و امكانات آن هرگز دل¬نبنديد و سعي كنيد زندگي شما زاهدانه باشد تا زندگي براي شما آسان و راحت شود و با شنيدن مرگ دچار ترس و وحشت نشويد. نقل كرده¬اند شخصي از رسول خدا صلي الله و عليه و آله پرسيد: چرا من از مرگ خيلي مي¬ترسم؟ حضرت فرمود: آيا مال و ثروت داري؟ عرض كرد: آري. حضرت فرمود: آيا در راه خدا ثروت خود را مصرف مي¬كني؟ عرض كرد: خير. حضرت فرمود: ترس تو به سبب از دست دادن اموالت است؛ چون مي¬داني با مرگ آن¬ها از تو گرفته مي¬شود.
3. كمي توشۀ آخرت؛ انساني كه مي¬داند سفري ابدي در پيش دارد و براي آن توشه¬اي ذخيره نكرده است از فرارسيدن مرگ هراسان است و آرزو مي¬كند مرگش ديرتر فرارسد تا بتواند توشه¬اي براي سراي آخرت فراهم كند.
4. گناه؛ كساني كه دستورات خداي متعال را به درستي به جا نياورده¬اند و مي¬دانند كه در سراي آخرت بازخواست خواهند شد و به كيفر كردارشان خواهند رسيد، از مرگ هراس و وحشت دارند. قرآن كريم در باره اين افراد مي¬فرمايد: «وَلا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ؛ و هرگز مرگ را به سبب آنچه از پيش به دست خويش كرده¬اند، آرزو نخواهند كرد و خدا به حال ستمگران داناست.
5. نرسيدن به خواسته¬هايشان؛ كساني هستند كه كاملاً به قيامت باور و ايمان دارند و در حد توان خود را مهياي آن كرده¬اند و از گناه هم خوداري مي¬كنند، ولي نگران هستند كه آيا طبق خواسته و اميدشان با آنان رفتار خواهد شد و آيا رحمت و عنايات خاصه الهي آنان را دربرخواهد گرفت يا نه؟ از اين روي ياد مرگ آنان را دچار اضطراب و نگراني مي¬كند. 

کشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:,ساعت 22:23 به دست مرگبار ㋡مـرگ افـریـن㋡|
######مــــــــــــــــــــــــــــــــرگ افرینــــــــــــــــــــــــــ######

 

چقدر هولناک است وقتی که مرگ آدم را نمی خواهد و پس میزند.

 

 

-       مرگ، همه هستی ها را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان میکند نه توانگر می شناسد و نه گدا.

 

 

-       به نظرم می آمد که مرگ یک خوشبختی و یک نعمتی است که به آسانی به کسی نمی دهند.

 

 

-       مرگ، مادر مهربانی است که بچه ی خود را پس از یک روز طوفانی در آغوش کشیده، نوازش میکند و می خواباند.

 

 

-       مرگ بهترین پناه دردها و غمها و رنج ها و بیدادگری های زندگانی است.

 

 

-       انسان چهره مرگ را ترسناک کرده و از آن گریزان است.

 

 

-       ما بچه مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب های زندگانی نجات می دهد.

 

 

-       مرگ مانند وسیله ای که ظاهراً می تواند به عدم امکان حیات پایان بخشد، دخالت می نماید.

 

 

-       جامه مرگ، جامه ای است که عشوه زیبایی آن را به چیز رغبت انگیزی تبدیل می کند.

 

 

-       ای مرگ، تو فرستاده سوگواری نیستی، تو درمان دلهای پژمرده هستی.

 

 

-       اگر مرگ نبود فریادهای نا امیدی به آسمان بلند می شد، به طبیعت نفرین می فرستاد.

 

 

-       ای مرگ، تو پرتو درخشانی اما تاریکت می پندارند.

 

 

-       عشق و مرگ با هم آمیخته است.

 

 

-       تنها مرگ است که دروغ نمیگوید.

 

 

-       مرگ، سیه روز تیره بخت سرگردان را سر و سامان می دهد.

کشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:,ساعت 22:16 به دست مرگبار ㋡مـرگ افـریـن㋡|
######مــــــــــــــــــــــــــــــــرگ افرینــــــــــــــــــــــــــ######

 

نمی دانم. . .

 

 نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟   

 

 

 

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت  

 

 

 

ولی بسیار مشتاقم  

 

 

 

که از خاک گلویم سوتکی سازد  

 

 

 

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش  

 

 

 

و او یکریز و پی در پی ،  

 

 

 

دم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد  

 

 

 

و خواب خفتگان خفته را اشفته تر سازد  

 

 

 

بدین سان بشکند در من ،  

 

 

 

 سکوت مرگبارم را

 

کشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:,ساعت 22:13 به دست مرگبار ㋡مـرگ افـریـن㋡|
######مــــــــــــــــــــــــــــــــرگ افرینــــــــــــــــــــــــــ######

شما چند ساله ايد؟
چقدر از حوادث ديروز را به خاطر داريد؟
از هفته پيش ، ماه پيش يا سالهاي گذشته؟
به طور حتم نمي توانيد تمام حوادث را به ياد آوريد ، حتي تمام حوادث ديروز را.
ميتوانيد خودتان را در زمان حال تعريف كنيد؟
همين حالا كه به نمايشگر مي نگريد.
شما شخصي هستيد كه بيست سي يا . . . سال از بودنتان روي زمين مي گذرد ، زميني كه در آمدن به آن هيچ اختياري نداشته ايد.
يك سري خاطرات و گذشته متعلق به شماست كه هويت حال شما را مي سازد.
حال فرض كنيد تمام اين خاطرات گذشته به يكباره از ذهنتان براي يك ساعت پاك شود. تمام آن !
يك ذهن كاملا خالي!
حالا شما كه هستيد؟

* * *


آيا قبول داريد كه محو كردن تمام خاطرات امكان پذير است؟
آيا پر كردن يك ذهن با يك سري خاطرات جديد امكان پذير نيست؟
اگر جز به جز خاطرات گذشته دو ذهن با يكديگر جايگزين شوند چه خواهد شد؟

لحظه اي تمركز كنيد و به اين جملات بيانديشيد.
شما بيست سي يا .... ساله نيستيد ، امروز اولين روز زندگي شماست ، اولين روز زندگي كسي كه امروز به ذهنش يك سري خاطرات داده شده است كه اين توهم را به وجود آورده كه امروز مدت زيادي از روز اول زندگيش مي گذرد. خاطراتي كه اطرافيان را به شما معرفي ميكند ؛ علايقتان ؛ آرزوها و . . . با تفكري كه عدم باور اين را به شما القا مي كند مقابله كنيد ؛ باور كنيد ، امروز اولين روز زندگي شماست و آخرين روز آن. آخرين روزي كه اينگونه هستيد با اين خاطرات و گذشته ؛ از تمام لحظاتش لذت ببريد. هنگاميكه دوباره از خواب برخيزيد چشمانتان را رو به دنيايي جديد مي گشاييد با گذشته و خاطراتي ديگر.
شايد باور اين مطلب بتواند لحظاتي حس خوبي را هديه ببخشد. اما در عين حال . . .
آيا شما دليلي براي اثبات عدم امكان آن داريد؟

زمان مرگ

مرگ چه زماني رخ مي دهد؟
آيا با تولد زمان مرگ نيز مشخص مي شود؟
آيا تكميل شدن شرايط خاصي مرگ را به همراهش مي آورد؟
اگر دنيا براي آزمايش انسان است و انسان بايد پاسخگوي اعمالش باشد ؛ چگونه مي توان تفاوت در مدت عمر را توجيه نمود؟
احتمالا كساني را مي شناسيد كه اندك زماني زندگي كرده و از دنيا رفته اند.
اگر به زندگيشان بيانديشيد درميابيد كه آنها نيز زندگي معمولي داشته اند و بيكباره بر اثر اتفاقي مرده اند.
و همينطور كساني كه مدتي طولاني بين زمان تولد تا مرگ را تجربه كرده اند.
دسته اي از مردم دنيا بر اين عقيده اند كه انسان ها مدام زندگي هاي متفاوتي را تجربه مي كنند.
آنها معتقدند زمان مرگ يك انسان با زمان تولد همان انسان در نقطه اي ديگر يكسان است.
يعني مردي كه در شرق به دنيا آمده پس از مرگ و در زندگي بعدي اش ممكن است يك زن در غرب باشد!
انسان بي اختيار و بدون انتخاب شرايط زندگيش پاي به دنيا مي گذارد اگر اين دنيا مكانيست براي انتخاب نوع و شرايط يك زندگي هميشگي بوسيله اعمال و انتخابهايي كه در آن با اختيار رخ مي دهد پس مدت زماني كه انسان زندگي مي كند اهميت بسياري خواهد يافت.
آيا عواملي مي تواند زمان مرگ را تغيير دهد يا زمان مرگ هر كس ثابت است ؟ آيا عملكرد انسان مي تواند روي زمان مرگش تاثير گذار باشد؟
دراينصورت چه اعمالي زمان مرگ را نزديكتر و چه اعمالي آن را دورتر خواهد كرد؟
آيا ابتدا وقوع مرگ قطعي ميشود ، سپس عوامل طوري پيش ميروند تا مرگ رخ دهد يا مرگ مي تواند به صورت اتفاقي تحت اثر يك يا چندين اتفاق روي دهد.

مرد چشمانش را مي گشايد. به ساعت كوچك كنار تختش زل ميزند. هفت و بيست دقيقه. امروز ساعت زنگ نزده و او ديرتر از هميشه بيدار شده ،

بيست دقيقه. مشاجره تلفني ديشبش موجب شده بود كه با ذهني پريشان به رختخواب برود و فراموش كند ساعتش را كوك كند. سريع از جايش

برميخيزد و بدون اينكه رختخوابش را مرتب كند به سمت دستشويي ميرود. دست و صورتش را مي شويد و به سمت يخچال مي رود تا طبق عادت

هميشگي اش دو تخم مرغ نيمرو كند. ولي تخم مرغي در يخچال نيست. قيد صبحانه خوردن را ميزند و سمت بيرون آشپزخانه ميرود. نگاهش به

كتري و قوري روي اجاق مي افتد. چايي اي كه ديشب درست كرده همانطور مانده است. زير اجاق را روشن ميكند و شعله آن را بالا مي كشد. به

سمت اتاق ميرود و سعي مي كند به سرعت لباسهايش را بپوشد. كيفش را برميدارد آن را باز ميكند و داخلش را برانداز ميكند. گويا چيزي كم است.

چند دقيقه اي اتاق را جستجو مي كند تا برگه اي را مي يابد و در كيف قرار مي دهد. نگاهي به ساعت مي اندازد. يك ربع به هشت. انتظار نداشت

ساعت اين زمان را نشان دهد. با سرعت به حياط ميرود. درب را باز مي كند و ماشينش را روشن ميكند. چيزي از ذهنش ميگذرد دستش را روي جيب

كت و شلوارش مي كشد. گوشي اش را خانه جا گذاشته. پياده شده و به سمت داخل خانه ميدود. اندكي از اين سو به آن سوي خانه ميرود ولي

يادش نمي آيد ديشب گوشي را كجا گذاشته. نگاهي دوباره به ساعت مي اندازد. فكر ميكند بهتر است امروز از بردن گوشي منصرف شود. بخاري كه

از دهانه كتري به سرعت بيرون ميزند او را متوجه خود ميسازد. مرد به سمت آشپزخانه رفته و زير كتري را خاموش مي كند. يادش مي آيد ، ديشب كه

زير كتري را خاموش كرده بود ! گوشي اش را از روي كابينت بر ميدارد و آن را روشن مي كند. ماشين را بيرون برده و در حياط را ميبندد. به سمت مسير

هر روزه اش متمايل مي شود. گوشي زنگ ميزند. همكارش از تصادف در مسير خبر ميدهد و مي گويد اگر هنوز راه نيفتاده بهتر است از مسير ديگري

برود. مرد مسيرش را تغيير مي دهد. اين مسير طولاني تر است ولي چاره اي نيست. سعي مي كند تند تر براند. ماشين با سرعت پيش ميرود.

صدايي آزار دهنده در اطراف پخش مي شود. و بعد صداي برخوردي شديد. ماشين كامل متوقف مي شود. خرده هاي شيشه به كف خيابان ميريزند.

مردم اطراف براي لحظه اي از افكار هميشگيشان بيرون مي آيند. نزديكتر مي روند تا بهتر ببيند با جزييات بيشتر ، تا شايد داستان بهتري از حادثه

براي بازگو داشته باشند. حادثه اي كه اتومبيل را به قلب كاميوني فرو كرده و مرد را زير دندانه هاي برنده مرگ.



* * * * *

اگر مرد فراموش نمي كرد ساعت را كوك كند
اگر شب قبل مشاجره نداشت
اگر آن روز سر ساعت بيدار مي شد
اگر در يخچال تخم مرغ بود
اگر شب قبل چاي درست نكرده بود
اگر در مسير اصلي تصادف نشده بود
اگر زودتر از خانه بيرون ميرفت يا همكارش زنگ نمي زند يا گوشي را پيدا نمي كرد و از مسير هميشگي مي رفت
و صد ها اگر ديگر
آيا او ميمرد؟؟؟

چه زمان بايد مرگ رخ دهد؟
سوالي كه شايد تاكنون هيچ كس جوابي براي آن نيافته است.

مرگ هاي جمعي


اگر بپذيريم كه بايد شرايطي يكسان (نه الزلما مشابه) براي هر كس كامل شوند تا مرگ او فرا رسد مي توان نقش زمان و طول عمر را كمرنگ تر نمود.
ممكن است خارج از محدوده زمان بدليل واكنش هاي شخص در تقابل با رويدادهاي زندگي شرايط خاصي كه مرگ را سبب مي شوند ، وقوع يابند.
منظور از زمان كامل شدن شرايطي كه باعث وقوع مرگ مي شوند ، زماني است كه انسان در حالتي قرار مي گيرد كه تمامي فرصت ها به او داده شده است و بودن او در اين دنيا عاري از هر گونه دليل است.
زماني كه انسان مراحلي را كه بايد مي پيموده پشت سر نهاده و راهش را انتخاب نموده است.
البته مراحل زندگي هر كس با ديگري متفاوت است. مسلما كسي كه پا ميگذارد در جاده اي كه رسيدن به مقصدش نتيجه اي بزرگ خواهد داشت بايد مراحل سخت تري را بگذراند نسبت به كسانيكه به جاي پستي كه ايستاده اند دل خوش كرده و نمي خواهند از جايشان تكان بخورند.
پيش از تولد از هيچ كس پرسيده نمي شود كه چگونه شرايطي را براي زندگي اش در دنيا مي پسندد. شايد اين دنيا و اتفاقاتش فقط سوالاتي هستند كه مدام از انسان مي پرسند چه چيزهايي را براي پس از مرگ مي خواهي؟
و انسان با كارهايي كه انجام ميدهد به تك تك اين سوالات پاسخ مي دهد.
اما !
اگر حق در مورد همه رعايت مي شود ، آنگاه آيا مي توان وقوع مرگ هاي جمعي را توجيه كرد؟
هواپيمايي را فرض كنيد كه با سقوطش تمام مسافرانش را به كام مرگ مي فرستد ، مسافراني كه بينشان مرد ، زن با مدت عمر متفاوت وجود داشتند.
آيا زمان مرگ همه شان همزمان فرا رسيده بود؟
آيا قوانيني بر دنيا حاكمند كه كساني را كه مرگ برايشان قطعي شده در آن هواپيما گرد آورده و موجب سقوطش شده است؟
باور كردن اين مسأله اندكي سخت مي نمايد.
حوادثي در دنيا رخ داده كه چندين هزار نفر را باهم به دست مرگ سپرده است.

خودكشي


در مورد خودكشي چه؟ وقتي كسي مرگ را بر زندگيش ترجيح داده و دست به خودكشي مي زند.
چه كسي زمان مرگ او را تعيين كرده است؟
البته بسياري از خودكشي ها ممكن است به مرگ نينجامد ولي اگر اينگونه نباشد آنگاه آيا مي توان پذيرفت كه خود شخص در تعيين زمان مرگش بي تاثير بوده است؟
شايد اكنون بتوان در مورد پذيرفتن اين عقيده انديشيد كه : انسان در زمان مرگ جاي ديگري دوباره متولد ميشود و ادعا كرد اين اتفاق تا وقتي كه شرايط مرگ كامل او تحقق نيابد ادامه پيدا خواهد كرد.
با نگاهي ساده وشايد هم نه ! نگاهي غير ساده ، بتوان پذيرفت كه يك حادثه مي تواند مرگ آفرين باشد بدون اينكه شرايط شخص مهم باشد كه در اينصورت . . . ! 

کشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:,ساعت 21:55 به دست مرگبار ㋡مـرگ افـریـن㋡|
######مــــــــــــــــــــــــــــــــرگ افرینــــــــــــــــــــــــــ######